چکیده : سوء استفاده پزشکی از کودک هنگامی رخ می دهد که یک کودک مراقبت های پزشکی غیر ضروری و آسیب رسان یا ذاتا مضر را با تحریک یک سرپرست از طریق اغراق، فریب و یا ایجاد علائم بیماری در یک کودک متحمل میشود. نشانه های عصبی حاصل از این نوع بدرفتاری رایج است. اهداف : ما در پی بررسی نشانه های عصبی گزارش شده معمول هستیم که ممکن است پزشک متخصص را نسبت به پی بردن به مقوله سوء استفاده پزشکی از کودک هشیار کند. علاوه بر این، عواقب احتمالی این نوع بد رفتاری با کودک و همچنین توصیه های عملی برای تشخیص و توقف سوء استفاده پزشکی پس از شناسایی آن مورد بحث قرار گرفته است.
روش ها : یک بررسی از نوشته های پزشکی با توجه به ماهیت گزارش های نورولوژیک ارائه شده انجام شد.
نتایج : نشانه های عصبی حاصل از سوء استفاده پزشکی از کودکان ,گزارش های غلط از ظاهر حوادث تهدید کننده سلامت , تشنج و گزارشات در مورد القای علائم مسمومیت را شامل میشود.عدم ارتباط یافته های عینی با شکایات و اظهارات ذهنی ممکن است به آزمایش یا درمان غیر ضروری و ذاتا مضر منجر شود. ای نوع بدرفتاری با کودک,او را در ریسک بالایی از ابتلا به عوارض جانبی طولانی مدت و مرگ و میر قرار میدهد.
نتیجه گیری ها : طیف گسترده ای از موارد نشانه های عصبی حاصل از سوء استفاده پزشکی از کودکان گزارش شده است. برای متخصص اعصاب این مهم است که سوء استفاده پزشکی از کودک را در تشخیص افتراقی شامل کند.
مقدمه :
در ابتدا (( روی میدو )) در سال ۱۹۷۷ این مورد را (( سندروم مانچاسن )) نامید که این سندروم نوعی از سواستفاده از کودک است که در آن یک فرد یک بیماری را در یک کودک به منظور دستیابی به اقدامات پزشکی القاء یا جعل می کند که باعث تحقیقات پزشکی و درمان های غیر ضروری بر روی کودک می شود. در حال حاضر این مورد به طور ساده تر سوء استفاده پزشکی از کودک نامیده می شود که اخیرا توسط روزلر و جنی این گونه تعریف شد : (( یک وضعیت بالینی است که در آن بر روی کودک مراقبت های پزشکی غیر ضروری و آسیب رسان یا ذاتا مضر را با تحریک یک سرپرست انجام میدهند)). این چارچوب تاکید می کند که این شرایط یک شکل قابل تشخیص از سوء استفاده کودک است که به طور بالقوه هم خود کودک و هم برادران و خواهران او را در ریسک بالایی از خطر قرار می دهد که شامل عوارض جانبی طولانی مدت و مرگ و میر می باشد. گر چه هنوز تعدد زیادی در اصطلاحات و لغات استفاده شده برای توصیف این نوع رفتار خشونت آمیز با کودک وجود دارد. برای اهداف این مقاله ما از اصطلاح MCA برای توصیف شرایط بالینی استفاده می کنیم که در آن سرپرستان کارهایی مانند اغراق، فریب و یا ایجاد علائم بیماری در یک کودک را انجام میدهند.
تشخیص MCA در یک کودک ممکن است دشوار باشد چرا که نشانه ها و علائم گزارش شده توسط سرپرست ممکن است در حین ارزیابی پزشکی در واقعیت حضور نداشته باشند. یکی از شایع ترین نشانه های MCA شامل گزارش های علائم عصبی می شود. این پیش از تحقیق MCA پیش بینی شده است و با مشاهدات بالینی ما همخوانی دارد که تقریباً بین ۴۰ تا ۵۰ درصد از موارد دارای علائم عصبی، عموماً سیستم عصبی مرکزی و علائم مربوطهی آپنه و صرع هستند. اشرسرر و لیبو تخمین زدهاند که تنها بیش از ۵۰ درصد عصبشناسان کودک به حداقل یک مورد MCA در بیماران خود مواجه شدهاند. همانطور که اشاره شد، نگرانی زیادی برای عوارض جانبی علیالخصوص مرگ و میر وجود دارد که میتواند ناشی از چنین آزاری باشد. تخمین زده شدهاست که شدت مرگومیر از همهی موارد شناخته شدهی MCA بین ۹ تا ۳۰ درصد است. عوارض جانبی بدنی طولانی مدت در حوالی ۸ درصد توسط رزنبرگ تخمین زده شدهاست و عوارض جانبی روحی خیلی بیشتر است. برای سالیان درازی، فرض میشد که ۱۰۰ درصد مجرمان MCA پرستاران زن بودهاند (۹۸درصد بیولوژیکی و ۲درصد فرزند خواندگی)، اما در چند دههی گذشته گزارشاتی مبنی بر مجرمان مرد نیز بودهاست.
نشان داده شدهاست که نشانههای عصبی گزارش شده توسط پرستار از طرق مختلف مانند خفگی، فشار شاهرگ سینوسی، دارورسانی نامناسب، اوردوز کردن یا مسمومیت و یا تحریف کامل نشانههای غایب، گزافهگویی، ساخته و یا حتی القا شدهاند. در حرفهی پزشکی که معاینه بستگی به گذشتهی قابل اطمینان و محکم دارد، ماندن MCA به عنوان اتیولوژی ممکن در معاینهی مقطعی بسیار مهم است.
بنابراین برای دکتر، ارزیابی نشانههای عصبی برای فهم بهتر اینکه MCAنادر نیست بسیار مهم است و حالت خارجی و ماهیت این آزار، مخصوصا زمانی که مربوط به اعصاب باشد، میتواند اغلب باعث عدم تشخیص به مدت چندین سال شود. هرچه بیشتر این کودکان تشخیص داده نشوند، ریسکی که منجر به عوارض جانبی و یا حتی مرگومیر خواهد شد و هزینهی منابع پزشکی بیشتر خواهد شد، بیشتر است. این مقاله مشکلات عصبی معمول را بر اساس نشریات پزشکی مربوطه مشخص میکند که میتواند به این عنوان که آیا کودک قربانی MCA است استفاده شود و همچنین مراحل بعد از تشخیص این شرایط را بازبینی خواهد کرد.
علائم معمول عصبی
اتفاقات بهخطر اندازندهی جان
اتفاق به خطر اندازندهی جان یا ALTE نسبتاً اتفاقی معمول در کودکی است که منجر به اعلام خطر به پرستار شده و اغلب منجر به رساندن کودک به پزشک میشود. ALTEها در حدود ۹.۴ بهازای هر ۱۰۰۰ کودک زندهی بدنیا آمده تخمین زده شدهاست و در حدود ۱درصد از همهی مراجعات اورژانسی کودکان تخمین زده میشود (کمتر از ۱۲ماه). انجمن ملی سلامتی پیشنویس ALTE را در سال ۱۹۸۶بصورت اتفاقی که برای مشاهدهگر ترسناک است و توسط ترکیبی از آپنه (مرکزی یا …) تغییر رنگ (اغلب آبی شدن یا رنگپریدگی) تغییرات مشخص در ماهیچهها، خفگی و یا … است. در بعضی موارد مشاهدهگر میترسد که کودک مردهاست. بهعنوان ترمی چتری که معرف نشانههای مشاهده شدهاست، ALTE مقاطع وسیعی از تشخیص یک اتفاق دارد که شامل هر ترکیبی از نشانههای تعریف شدهاست. این مقاطع، شامل دستهبندیهای بزرگ پزشکی مانند استفراغ، تشنج، عفونت تنفسی، اختلالات ژنتیک یا متابولیک، آریتمی قلبی، ناهنجاریهای مادرزادی قلبی، گندیدگی، اوردوز دارو، زخمهای تصادفی مانند ضخمهای آسیبی سر، خفگی و در موارد نایابتر MCA است. طبق کاهن، کمتر از ۳ درصد از ALTE ها مربوط به کودک آزاریاند اما بونکوسکی و همکاران اخیراً تخمین زدهاند که این امر نزدیک به ۱۱ درصد است. ALTEها، درصدی کوچک از موارد ناشی از آزاراند. این موارد اغلب بصورت شکایت از آپنه و یا … به پزشک مراجعه میشود اگرچه، فعالیتهای تشنجی نیز میتوانند در مراحل اولیهی خود قبل از ارزیابی و تشخیص در زیر مجموعهی ALTE ها قرار گیرند.
این امر بسیار مهماست که بدانیم که بروز ALTE بصورت MCA در دو دسته قرار میگیرد: ALTEهای ساختگی و ALTE های القایی. ALTE های ساختگی زمانی است که فریب تنها محدود به گزارش غلط است و نشانههای خطرناک دیگری وجود ندارد. ALTE های ساختگی میتوانند حتی به اشکال خطرناکتر و مخربتری از MCA توسعه پیدا کنند. در این دسته، پرستار ممکن است از فشار برروی رگ و یا خفه کردن برای ایجاد ترکیبی از نشانهها در کودک که ممکن است شامل کبودی، آپنه، خفگی و بستهشدن دهان و .. شود استفاده کند. القا توسط پرستار لزوما بصورت گزارشی ساختگی شروع نمیشود. گزارشات متعددی از خفگی بهعنوان اتیولوژی برای بروز علائم وجود دارد که در ابتدا بهآنها ALTE گفته میشود. ترومن و ایوب دو دهه از گزارشات را بررسی کردند که در نهایت ۱۲۱ مورد از گزارشات در مورد کودکانی بود که گونهای از کبودی، آپنه و دیگر ALTE ها داشتند که در نهایت به ایننتیجه رسیده بود که آنها قربانی خفگی متعدد توسط پرستاراناند. این کودکان در ابتدا ممکن است در اثر خفگی جان نبازند،. اما در عوض پرستار راه تنفس را فشرده کرده و یا میبندد تا مانع از رسیدن اکسیژن کافی بهاندازهای شود که نشانهها بروز نمایند. بررسی و ارزیابی این بیماران میتواند سخت باشد چراکه تاریخچه بستگی به اطمینان پرستار دارد، پرستارها خود را بهعنوان فردی نگران جا زده، کودک نمیتواند سخن بگوید و بنابراین قادر به ارائهی حساب دقیقی از نشانهها و اتفاقات نیست و اغلب هیچ نشانههای از خفگی و یا بررسی فیزیکی و .. نیست.